عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

نفسهای دلتنگی

دلتنگی آمده تا بگوید به یادت هستم اشکهایم جاری شده تا بگویم خیلی دوستت دارم حس و حال مرا خودت میدانی ، آنچه که قلب مرا به این روز انداخته را خودت میدانی تو خودت میدانی چقدر برایم عزیزی ، خودت میدانی و اینگونه مثل من به عشق دیدنم مینشینی در لحظه دیدارمان چه عاشقانه نگاه میکردی به چشمانم وقتی فکر میکنم به آن لحظه نفس میگیرد این قلب خسته ام وقتی فکر میکنم به تو را داشتن،با خود میگویم ای کاش که زودتر تو را داشتم تو مرواریدی هستی پنهان در اعماق قلب زندگی ام که زیبا کردی با حضورت زندگی مرا ، عاشقانه کرده ای صحنه بی پایان لحظه های تو را داشتن را دلتنگی آمده تا بگوید همیشه در قلب منی عشق تو در دلم غوغا کرده تا بگویم تا ابد مال منی ناز نگاه تو ، هنوز برق نگاه زیبایت نرفته از روبروی چشمهایم هنوز گرمی دستهایت ،گرم نگه داشته دستهایم را هنوز احساس میکنم در کنارمی با اینکه تو آنجا مثل من به انتظار آمدن دوباره منی! نفسهایم آمده تا بگوید به عشق تو است که زنده ام احساسم آمده تا بگوید به عشق تو است که این شعر عاشقانه را برایت نوشته ام…
نظرات 2 + ارسال نظر
باران زده شنبه 15 مرداد 1390 ساعت 10:34 ب.ظ

آپم

تبریزلی دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 10:39 ق.ظ http://www.aluoshy.blogfa.com

سلام . میدونم بابا چقدر دوستم دارینیازی به اقرار ندارهاز زمانیکه تو خیابونا زیر گذر کشیدن مد شده ، بنده هم میان دلهامون گذر کشیده ام . عزیزم دل به دل راه داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد