این روزها....چقدر دلم هوای آن روزها را کرده....!!!
مــی خـواهـم داستـانـی از علاقــه ام بـه تــو را بنـویسـم
یـکی بـــود ، یـکی …
بـی خیال.......!!
خــلاصـه اش میشود اینــکـه :
دوستـت دارم ، لعـنتـی . . .!
گاهی شعر سراغم را میگیرد ؛ گاهـــــی ...هوای تو !فرقی نمیکند . . . .هر دو ختم میشوند به دلتنگی من !!
هـــر گــــاه بـه تــو فـــکـر مـــیــکـنم ..
حـــواســم از هــمه چــیز پــرت مــیشود ..
و مـــن چـه روز هـای بــیهوده ای را ســپری مــیـکنم ..
بـا بــیسـت و چـهار سـاعـت حـواس پـرتی...
قــصــه بــگــو تـا بـخوابـم...
امـشـب قـصـه آمـدنـت را مــیـخـواهــم...
میخوانی ؟؟؟
میان هر نفسی که میکشمهمهــــــــــــمه ای ست....که از همه پنــــــــهان....از تو چه پنـــــــــهان...میان هر نفسی که میکشمتـــــــــــــو هستیکه میکِشم تو را.... که میکُشــــــــــــــی مرا...
در هم گره مـے خورند, مـے پیچندمیبینـےوقتـے نیستـےحتـے موهایم هم بـے تابـے مـے ڪـنند!
باور کن!کار من نیست ،کار دِل استدِلمجایی میان نَفَس هایَتگیر کرده است