عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

زبان عشق

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

 پاسخم گو به نگاهی  که زبان من و توست

روزگاری شد کس مرد ره عشق ندید

حالیه چشم جهانی نگران من توست

دلتنگم به خدا

هنوزم در پی اونم

که اشکامو روی گونم

با اون دستای پر مهرش کنه پاکو بگه جونم

بگه جونم...

نکن گریه منم اینجام

بزار دستاتو تو دستام

تو احساس منو میخواهی منم ای وای تو رو میخوام...

نکات مهم و کلیدی برای جوانان در آستانه ازدواج

۱۰محور مهم در گفت‌وگوهای پیش از ازدواج

ادامه مطلب ...

شریعتی

شادی را هدیه کن به کسانی که آن را از تو گرفتند،
عشق بورز به آنها که دلت را شکستند،
دعا کن برای آنها که نفرینت کردند،
درخت باش بر غم تبرها،
بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست...
 
 
خدایا قشنگترین و زیباترین و بی دغدغه ترین عشق تویی.چون میدونم اگه بهت بگم دوست دارم سر سنگین نمیشی و بر عکس بیشتر بهم توجه میکنی.میدونم اگه بهت بگم برات می میرم جفا نمی کنی و دنبال یه عشق دیگه ای نمی گردی و تازه بیشتر بهم نزدیک میشی.خدایا میدونی خیلی دوست دارم ؟
 
 
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین سجاده اش عبور کرد. مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: "هی!!! چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟" مجنون به خود آمد و گفت: "من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟
 
 
وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش
 
روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم شنا کنیم ؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول او را خورد. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند . حقیقت لباسش را در آورد . دروغ حیله گر فوراً لباسهای او را پوشید . از آن روز به بعد همیشه حقیقت عریان و زشت است و دروغ در لباس حقیقت زیبا و فریبنده
 
 
برای رسیدن به تو همیشه دستهایم را بلند می کردم اما شاید فراموش کرده بودم که تو نیز با دستهای من بلند می شوی و همیشه و هرجا در کنارمی . دوستت دارم چون برای با تو بودن نیاز به هیچ تزویر و ریایی نیست .
 
از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛
با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند . . .
 
دوست داشتن کسانی که دوستمان میدارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم ...
 
 
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم، سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد،
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را
(دکتر علی شریعتی)

عشق و دوست داشتن از نگاه دکتر شریعتی

                

عشق یک جوشش کور است
 و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه واز روی بصیرت روشن و زلال.


 
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.
 
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.
 
عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.
 
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن رااززمین میکند و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.
 
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست می بیند و می یابد.
 
عشق یک فریب بزرگ و قوی است ،
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق.
 
عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.
 
عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.
 
عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.
 
عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.
 
ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.
 
عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد.
 
عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
 
عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد ومیخواهد که همه ی دل ها آنچه را او از دوست
در خود دارد ،داشته باشند.
 
در عشق رقیب منفور است،
 در دوست داشتن است که: “هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند” که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور میگردد
 
دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است ، یک ابدیت بی مرز است و از جنس این عالم نیست.”

خدا...صدامو میشنوی...؟

                            

 

 

 

 

تا هروقت تو بگی صبر میکنم...

خدا...

اخلاق

 
روزی از دانشمندی ریاضیدان  نظرش را درباره زن و مرد  پرسیدند...جواب داد
 
اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
 اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر  جلوی عدد یک میگذاریم =1000
                                        
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست
پس ان انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت
=
=
=
=
=
=

نتیجه : اگر اخلاق نباشد  انسان خدای ثروت و اصل و نسب و زیبایی هم باشد هیچ نیست
 
 

 

مرا در اغوش گیر

مرا در اغوش گیر مرا در اغوش گیر ای دریای بیکران مرا در اغوش گیر

 بگذار تا در تو ارام بگیرم

 بگذار تکه های قلب شکسته ام را با سنگلاخ زخمی پیوند دهم

 و با دو پای کوچکم

 به سوی ان لحظه شتابم  ان لحظه که امواج مرا به دست اسمانها می سپارند

 ان لحظه که جسم سرد و بی روح من

 همچون ماهیان کوچک شناور خواهد بود پلک های پرخونم را ارام بر هم می نهم

 انگاه که شریان های احساساتم مسدود می شوند

 و من همچون زورقی در دل امواج رها مرادراغوش گیر

عشق

عشق دوست داشتن وبه هم رسیدن نیست.

عشق یعنی دوست داشتن وهیچوقت به هم

 

MultiHoster
نرسیدن

چشمان تو

آنگاه که خنده بر لبت می میرد

                                                             چون جمعه ی پاییز دلم می گیرد

دیروز به چشمان تو گفتم که برو

                                                                امروز دلم بهانه ات می گیرد

از تو بگذشتم


از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو، لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران ، وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران ، تا به کران

می روم تا که به صاحب نظری باز رسم

محرم ما نبود دیده کوته نظران

دل چون آیینه اهل صفا می شکنند

که ز خود بی خبرند این زخدا بی خبران

دل من دار که در زلف شکن درشکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

...شهریارا غم آوارگی و دربدری

شورها در دلم انگیخته چون نو سفران

بی همگان

«بی همگان به سر شود، بی‌تو به سر نمی‌شود

داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی‌شود

دیده عقل مست تو، چرخه چرخ پست تو

گوش طرب به دست تو، بی‌تو به سر نمی‌شود

جان ز تو جوش می‌کند، دل ز تو نوش می‌کند

عقل خروش می‌کند، بی ‌تو به سر نمی‌شود»

نگاه

در پی آن نگاه های بلند

حسرتی ماند و

آه های بلند . . . .

تولد تولد

روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو

کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو

درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم

بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم

من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون

چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون

به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم

هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم

تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم

کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش

بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش

با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک

با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک

عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک

فقط می خوان بهت بگن :.

.

.

.

.      تولدت مبارک 

دلتنگم

این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است

که همه روزهایم را بر باد داد

 

این ساعتها چقدر کند می گذرد

پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ...

یادت بخیر

هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی هرگاه در

میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به

زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر

حقیقت شب قدر

شب قدر

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند

ادامه مطلب ...