عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

اسب

یه روز یه آقایی نشسته بود و  روزنامه
می خوند که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه سرش.
مرده میگه:برا چی این کارو کردی؟
زنش جواب میده به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت
یه تیکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (یه دختر)
نوشته شده بود ... مرده میگه وقتی هفته پیش برای
تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش
شرط بندی کردم اسمش جنی بود.
زنش معذرت خواهی می کنه و میره به کارای خونه برسه.
سه روز بعدش مرد داشت تلویزین تماشا می کرد که
زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر کوبید رو سر
مرده  که تقریبا بیهوش شد.
وقتی به خودش اومد پرسید این بار برا چی منو زدی
زنش جواب داد آخه اسبت زنگ زده بود

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد نادر دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 03:57 ب.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام
چطوری؟
خوبی؟
ممنون از اینکه مهدی رو راضی کردی گه سراغ ستمگر نره دیگه
راستی من در باره چی باید کمک کنم؟
علامت تعجب!!

سلام
ممنون
راس میگی؟؟؟
که تو نظرام شکلک بزارم

محمد نادر دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 11:05 ب.ظ http://www.soillover.blogsky.com

سلام
اره دیگه راس میگم
1 چی
میتونم خواهش کنم که اگه 1 سوالی ازتون می پرسم جوا ب بدین یا اگه نمیخاین جواب بدین بگید جواب نمیدم
از یابو اب دادن متنفرم
ببخشید یکم جو گیر شدم
فداتــــــــ

سلام
خوبی؟
میشه بگی چی شده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد