عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

بی تو

نفسم می گیرد چون که نیست،امشب هم هوای نفس های تو...

دم مسیحایی خواهم،که شوم زنده،تا که گیرم جان به هوای تو...

هر روز بی تو بودن و تکرار لحظه ها...

چون مرغ سرگشته  گیرم سراغ کوی تو...

هر لحظه که می گذرد دمی زه هستیم...

می نالم از خموشی دل اندر فراف تو...

عمریست چون کولی سرگشته میروم...

شب ها کنار خیال،اینجا بدون تو...

هردم چو شمع نیم سوخته در گوشه ی اتاق...

هر لحظه خاموش می شوم اینجا بدون تو...

عمریست که به انتظار دیدنت...

هر لحظه شعری سروده ام برای تو...

حق نیست گر نخوانیم به قدٌ نگاه...

برگرد که عمر جوانیم گذر شده بپای تو...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد