عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

کاش می دانستی

feeling lonely 2.JPG

 

کاش می دانستی.... 

روزگار من گذشت 

وتمام عمر را 

من پرستیدم تو را 

سر به سجاده ات نهادم بی ریا 

سرزمین روح من را فتح کن  

حس خوابیده من بیدار کردن... 

تن یخ کرده ی من تبدار کردن... 

خاص چشمان تو بود. 

تو نمی دانی من 

بی تو و دور از تو 

خسته در اغوش مرگ می خوابم 

تو مپندار در این فاصله عریب و دور 

مانده ام سخت و صبور 

کاش می دانستی! 

به خدا فکر پریشان مرا 

روزگار سرد و عصیان مرا 

روح اشفته و حیران مرا 

چشم گریان مرا 

دست لرزان مرا 

قلب غمگین و هراسان مرا.... 

یاد تو 

یاد نگاه مهربانت 

حرفهای خوب و گرمت 

ان بیانت 

مکند ارام و ارام 

کاش می دانستی! 

که تمام طول روز  

مثل دریای پر از جوش و خروش 

پر هیاهو لیک سنگین و خموش 

شخت نا ارامم 

کاش می دانستی 

از غم دوری تو 

روزگار من به رنگ چشم توست. 

 وبه هنگام دعا 

اشک روی گونه هایم جاریست. 

دل من محتاج یک دلداریست 

من به تو معتادم و نمی دانی تو 

با تو من ابدم و تو نمی دانی تو 

بودن تو علت بودن من 

غم تو علت فرسودن من 

راحتت علت اسودن من 

اه ای فلسفه ماندن من 

راز شعر خواندن من را  

کاش می دانستی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد