عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

یک شب تو را به خلوت خود میهمان کنم.



یک شب تو را به خلوت خود میهمان کنم.

وز طعم دلربای لبت٬ نوش جان کنم.

 

یک شب که در هیجان تن منی٬

بر آبشار دست تو٬ خود را روان کنم.

 

وقتی حصار سینه ی من شد دو دست تو٬

من هم تو را به سینه فشارم، همان کنم.

 

لبهای من چو به پیشانیت نشست٬

گیسوی خویش را به سرت سایبان کنم.

 

کم کمک که رسیدم به گونه هات٬

با داغ سینه ام آن را نشان کنم!

 

چشم تو را که آیه ی عشق است و التماس٬

 با چشمهای عاشق خود مهربان کنم!

 

عشق من! ای امید من! ای التیام من!

این گونه می شود که تو را٬ جاودان کنم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد