عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

آخر دنیا همین جاست

روزی که حسرت ساده دلی هایت را بخوری ، روزی که ندانی با دل خسته ات چه کنی ، روزی که ندانی با اشک هایت با گونه ها ی تر شده ات با قلب هزار تکه شده ات چه کنی آخر دنیاست

روزی که هنوز امید داشته باشی به آمدنش با اینکه بدانی حتی در خاطرات دورش هم یادی از تو نیست ، روزی که به خودت دروغ بگویی ، روزی که سر قلبت را کلاه بگذاری ، تا لحظه ای آرام شود  به امید آمدنش ،به امید اینکه او هنوز به یادش است و میداند قلب کوچک و عاشقت ، بی او دیگر نمیزند  ، جسمت میمرد وگونه هایت همیشه تر میماند ...

روزی که او باور نکند دوست داشتنت را ، روزی که به دنبال فایده ای حاصل از دوست داشتنت بگردد آری آن روز آخر دنیاست

آخر دنیای تو  ... آخر دنیای توی که چه ساده ، دل به حرفهایش سپردی ، چه ساده دوستش داشتی بی هیچ چشم داشتی

آخر دنیای تویی که حرف های تلخش را نشنیده گرفتی ، رفتار های سردش را نادیده گرفتی ، آخر دنیای تویی که هنوز دوستش داری

آری آخر دنیای پر دردت همین جاست

اما خدایا این انصاف نبود ، این حق دل من ، این حق اشکهای من نبود

مگر من چه کار خطایی کرده بودم ، دل چه کسی را شکسته بودم ، چه نافرمانی کرده بودم که این بود مجازاتش ، این بود تاوانش ، این بود جوابش ...

جرم من چه بود جز دوست داشتنی صادقانه و پاک

این آخر دنیای من است ، تو برو به راهت ادامه بده میدانم که که صدای خش خش برگهای پاییزی را نمیشنوی و صدای قلب من که شکست  بعد رفتنت  چه صادقانه دوستت داشت چه معصومانه فکر کرد تو تا همیشه عشقت را در دستان او به امانت می گذاری حالا او شکسته است عشقت را بگیر و برو ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد