روزای خیلی طلایی ، روزای ترس از جدایی
روز تمرین اشاره ، شب چیدن ستاره
دستمون تو دست هم بود ، غصه هامون کم کم بود
چشم نازت مال من بود ، دیدن من غدغن بود
دست گرمت تو زمستون ، شونه من زیر بارون
گل سرخا رو نچیدیم ، یه روزی هم و ندیدیم
حرفامون سر صداقت
گوش ندادیم به نصیحت ، گشتنت دنبال فرصت
دستات و میخوام بگیرم ، راستی تو ، بی تو می میرم
زیر اون درخت گیلاس ، با دوتا شاخه گل یاس
پیش هم بودیم نذاشتن ، اونا ما رو دوست نداشتن
چیزی خواستیم از خدامون ، مستجاب نشد دعامون
چشمون زدن حسودا ، چشامون شد مثل رودا