عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عذاب آخر

از روزی که تو اومدی هم غم  هم اوج فروغ
چقدر میترسم که تو هم باشی فقط یه مشت دروغ


تو خوبی اما منه بد. عادت نکردم به خوشی
چه بد میشه اگه تو هم اونی که میگی نباشی


تو رو جون ستاره ها نایی ندارم بشکنم
اگه نمیخواهی بمونی بگو دلم رو بکنم


تو رو خدا جون گلها نخواه بره آب  از سرم
اگه میخواهی بازی کنی بذار برم بذار برم


کاشکی و شاید و اگه بن بست خوبه آخر
کاشکی نشه شاید بشه اگه بگم شاید نره


چه آدمها که اومدن  رفتن و ما  موندیم و بس
سهم من از حادثه ها فقط عذاب خاطره هاست

 

تو رو جون ستاره ها نایی ندارم بشکنم
اگه نمی خوای بمونی بگو دلم رو بکنم


تو رو خدا جون گلها نخواه بره اب از سرم
اگه می خوای بازی کنی تو رو خدا بزار برم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد