عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

زندگی رو باور کن

زندگی رو باور کن همانگونه که هست. باهمه ی دردها ورنجهایش , با همه ی سختیها . غصه هایش , با همه ی دلفریبی هایش, با همه ی شکستها وپیروزیهایش وبا همه ی خاطرات تلخی ها وشیرینی هایش وزندگی را دوست بدار و به سرنوشت ارزش بده.

 در تمام مراحل زندگی امیدوار باش وهرروزباامیدوایمان به خداوندوفردایی بهتر به شب برسان اینگونه باش تا زندگی برایت سهل تروزیباتر شود. یقین داشته باش که از دیده خداوندپنهان نخواهی ماند.

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

قراره بگذری

چیزی نمی تونم بگم قراره از من بگذری

چیزی نگو می فهممت باید از این خونه بری

چند سال از امشب بگذره تا من فراموشت کنم

آبهای دریا تو خودم خاموس خاموشت کنم

تنهایها مو بعد از این با قلب کی قصمت کنم

واسه فراموش کردنت باید به چی عادت کنم

تو باید از من رد بشی من باید از تو بگذرم

کاری نمی تونم کنم باید بیفتی از سرم

بعد از تو باید با خودم تنهای تنها سر کنم

یک عمر باید بگذره تا امشب رو باور کنم

چند سال از امشب بگذره تا من فراموشت کنم

آبهای دریا تو خودم خاموش خاموشت کنم

چند سال از امشب بگذره با من یکی هم خونه شه

احساس امروزم به تو تنها یه شب وارونه شه

دوستت دارم

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که اب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به ارزوهای محال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطربوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین افتاب گردان

برای بنفشیه بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تورا برای لبخند تلخ لحظه ها

پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دارم.

تفسیرعشق

یه بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود ، ازش پرسید : چرا دوستم داری ؟ واسه چی عاشقمی ؟

پسرگفت : دلیلشونمیدونم اما واقعا دوست دارم .

- توهیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی ، پس چطور دوسم داری ؟ چطورمیتونی بگی عاشقمی ؟

- من جدا دلیلشو نمیدونم ، اما میتونم بهت ثابت کنم .

- ثابت کنی ؟ نه ! من میخوام دلیلتو بگی .

- باشه ، باشه ! میگم ... بخاطر لبخندت ، خوشگلیت ، صدای گرم و خواستنیت ، همیشه بهم اهمیت میدی ، برای حرکات قشنگت . دوست داشتنی هستی ، با ملاحظه هستی ... .

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد .

متاسفانه چند روز بعد ، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت .

پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون :

عزیزم ، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم ، اما حالا که نمیتونی حرف بزنی ، میتونی ؟! نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم !

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم ، اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی ، میتونی ؟! نه ! پس منم نمیتونم دوست داشته باشم !

گفتم واسه لبخندات ، برای حرکاتت عاشقتم ، اما ، حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم .

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان ، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره !!

عشق دلیل میخواد ؟؟؟ نه ! معلومه که نه ! من هنوز هم عاشقتم . پس عشق واقعی هیچوقت نمی میره ...

این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره . عشق خام و ناقص میگه : " من دوست دارم ، چون بهت نیاز دارم " ولی عشق کامل و پخته میگه : " بهت نیاز دارم ، چون دوست دارم " .

سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه ، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه !

 

این چه جهانیست

به گرد کعبه می گردی پریشان

که وی خود را در آنجا کرده پنهان

اگر در کعبه می گردد نمایان

پس بگرد تا بگردیم

 

در اینجا باده می نوشی

در آنجا خرقه می پوشی

چرا بیهوده می کوشی

در اینجا مردم آزاری

در آنجا از گنه عاری

نمی دانم چه پنداری ؟

 

در اینجا همدم و همسایه ات در رنج و بیماری

تو آنجا در پی یاری

چه پنداری ؟

کجا وی از تو می خواهد چنین کاری ؟!

 

چه پیغامی که جز با یک زبان گفتن نمی داند ؟

چه سلطانی که جز در خانه اش خفتن نمی داند ؟

چه دیداری ؟ چه دیداری ؟

که جز دینار و درهم از شما سفتن نمی داند ؟

 

به دنبال چه می گردی که حیرانی ؟

خرد گم کرده ای شاید نمی دانی ؟!!

 

"همای" از جان خود سیری

که خاموشی نمی گیری

لبت را چون لبان فرخی دوزند

تو را در آتش اندیشه ات سوزند

هزاران فتنه انگیزند

تو را بر سر در میخانه آویزند ..!

1- دوستت دارم، نه به خاطر شخصیت تو، بلکه به خاطر شخصیتی که من به هنگام با تو بودن پیدا می کنم.

2- هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

3- اگر کسی تو را آنطور که می خواهی دوست ندارد ، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد .

4- دوست واقعی تو کسی است که دست های تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.

5- بدترین شکل دلتنگی برای کسی آنست که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید .

6- هرگز لبخند را ترک نکن، حتی وقتی ناراحتی چون هرکس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.

7- تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای بعضی از افراد تمام دنیا هستی.

8- هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند، نگذران.

9- شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی.

10- به چیزی که گذشت غم نخور و به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.

11- همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند ، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده ، دوباره اعتماد نکنی.

12- خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی که او تو را بشناسد.

13- زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری .

 

(گابریل گارسیا مارکز)

معنای واقعی دوست داشتن



Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید

Why do you like me..? Why do you love me?
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

I can't tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم

You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟

How can you say you love me?
چطور میتونی بگی عاشقمی؟

I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم

Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی



باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنیه،

because you are caring,
همیشه بهم اهمیت میدی،

because you are loving,
دوست داشتنی هستی،

because you are thoughtful,
با ملاحظه هستی،

because of your smile,
بخاطر لبخندت،

The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت

The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون
Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

No! Therefore I cannot love you
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم

Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

Does love need a reason?
عشق دلیل میخواد؟

NO! Therefore!!
نه!معلومه که نه!!

I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم



True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعی هیچوقت نمی میره

Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره

Immature love says: "I love you because I need you"
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم

Mature love says "I need you because I love you"
"ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم

"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays"
"سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه"

کاش

کاش در دهکده عشق فراوانی  بود

                 توی  بازار صداقت کمی  ارزانی  یود

کاش اگر گاه کمی  لطف به هم میکردیم

                 مختصر بود ولی  ساده و پنهانی  بود

کاش به حرمت دلهای  مسافر هر شب

                 روی شفاف ترین خاطره مهمانی  بود

کاش دریا کمی  از درد خودش کم می  کرد

                 قرض می  داد به ما هرچه پریشانی  بود

کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم

               رنگ رفتار من و لحن تو انسانی  بود

مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست

                کاش رنگ شب ما هم کمی  عرفانی  بود

چه قدر شعر نوشتیم برای  باران

              غافل  از آن دل  دیوانه  که بارانی  بود

کاش سهراب نمی رفت به این زودی  ها

             دل پر از صحبت این شاعر کاشانی  بود

کاش دل ها پر افسانه ی  نیما می شد

             و به یادش همه شب ماه چراغانی  بود

کاش   اسم    همه    دخترکان   اینجا

           نام  گلهای  پر  از  شبنم  ایرانی   بود

کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر

           غرق  این  زندگی  سنگی و سیمانی  بود

کاش دنیای  دل ما شبی  از این شبها

               غرق هر چیز که می خواهی  و می دانی  بود

دل اگر رفت شبی کاش دعایی  بکنیم

         راز  این  شعر  همین  مصرع  پایانی  بود

کینه

وقتی کینه ای از کسی به دل می گیری در واقع دشمن را به قلب خود راه داده و برای او جایی تعیین کرده ای سعی کن خانه دل خود را تنها از دوستان پرکنی و هرگز گوشه ای از آن را در اختیار دشمنان نگذاری . 

این حرفو قبول دارم ولی در مورده بعضیا نه............... 

لب خاموش

امشب به قصه دل من گوش میکنی

فردا مرا چو قصه فراموش میکنی


این دٌر همیشه در صدف روزگار نیست

میگویمت ولی تو کجا گوش میکنی !

دستم نمیرسد که در آغوش گیرمت

ای ماه با که دست در آغوش می کنی؟

در ساغر تو چیست که با جرعه نخست

هشیار و مست را همه مدهوش میکنی

گر گوش میکنی سخنی خوش بگویمت

بهتر ز گوهری که تو در گوش میکنی

جام جهان ز خون دل عاشقان پر است

حرمت نگاه دار اگرش نوش میکنی

سایه چو شمع شعله در افکنده ایی به جمع

زین داستان که با لب خاموش میکنی

زندگی

زندگــی پر از سواله می دونـــــم                                                         

                                                          رسیـــدن به تو خیـالــه می دونم

تو میگی یه روزی مال من میشی                                                          

                                                           امـا مــوندنت محـالـــه می دونــم

 تو میگی شبا دعامون می کنــــی                                                          

                                                           چشمه ی چشات زلاله می دونم

توی آسمـــون سرنوشـــــــت مـا                                                         

                                                          ماه کــاملــم هلالــــه می دونــم

 تو میگــی پرنده شیم بریم هــــوا                                                           

                                                          غصه ی ما ، دو تا بــاله می دونـم

چـشـم من پر از غــــــــم نبـودنت                                                         

                                                         دل تــو پــر از ملالـــــه می دونــم

طاقتـم دیگه داره تمـوم می شـــه                                                           

                                                        صبــر تـو رو به زوالـــــه می دونـم

اون درخت سیـــب آرزوهامـــــــون                                                          

                                                          پـر میـوه هـای کـــــاله می دونــم

آره میـــری و نمی پرســی که این                                                           

                                                          دل عـاشــق در چه حـاله می دونم

گلم دلم شکست

کاش ده سال قبل موقع سلام دادن میگفتین خداحافظ نه الان که بهت نیاز دارم. 

عشق

عشق مثل آب میمونه…..که میتونی توی دستت قایمش کنی..آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی نیست… قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی.. اما دستت پر از خاطره است 

حالمان

حالمان بد نیست کم غم می خوریم،کم که نه! هر روز کم کم می خوریم
 آب می خواهم، سرابم می دهند،عشق می ورزم عذابم می دهند

خنجری بر قلب بیمارم زدند،بی گناهی بودم و دارم زدند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب،از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟

 دشنه ای نامرد بر پشتم نشست،از غم نامردمی پشتم شکست
 سنگ را بستند و سگ آزاد شد،یک شبه بیداد آمد داد شد

 عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام،تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام
 عشق اگر اینست مرتد می شوم،خوب اگر اینست من بد می شوم

بعد از این با بی کسی خو می کنم،هر چه در دل داشتم رو می کنم
بت پرستم،بت پرستی کار ماست،چشم مستی تحفه ی بازار ماست

 درد می بارد چو لب تر می کنم،طالعم شوم است باور می کنم
 من که با دریا تلاطم کرده ام،راه دریا را چرا گم کرده ام؟؟؟

 قفل غم بر درب سلولم مزن!،من خودم خوشباورم گولم مزن!
 من نمی گویم که خاموشم مکن،من نمی گویم فراموشم مکن

 من نمی گویم که با من یار باش،من نمی گویم مرا غم خوار باش
 من نمی گویم،دگر گفتن بس است،گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

 روزگارت باد شیرین! شاد باش،دست کم یک شب تو هم فرهاد باش
 آه! در شهر شما یاری نبود،قصه هایم را خریداری نبود!!!

 وای! رسم شهرتان بیداد بود،شهرتان از خون ما آباد بود
 از درو دیوارتان خون می چکد،خون من،فرهاد،مجنون می چکد

 خسته ام از قصه های شوم تان،خسته از همدردی مسموم تان
 اینهمه خنجر دل کس خون نشد،این همه لیلی،کسی مجنون نشد

 آسمان خالی شد از فریادتان،بیستون در حسرت فرهادتان
 کوه کندن گر نباشد پیشه ام،بویی از فرهاد دارد تیشه ام

 عشق از من دورو پایم لنگ بود،قیمتش بسیار و دستم تنگ بود
 گر نرفتم هر دو پایم خسته بود،تیشه گر افتاد دستم بسته بود

 هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!،فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!
 هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه،هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!

 هیچ کس اشکی برای ما نریخت،هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست،حال من از این و آن پرسیدنیست

 گاه بر روی زمین زل می زنم،گاه بر حافظ تفاءل می زنم
 حافظ دیوانه فالم را گرفت،یک غزل آمد که حالم را گرفت:

 ما زیاران چشم یاری داشتیم خود،خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

یا صاحب الزمان

 

آقا جون خیلی دلم گرفته کمکم کن برام دعا کن.

ای گل زیبا

ای گل زیبا مرا هر چند سزاوار حریم خود ندانی دوستت دارم مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم به زندان جفایت گر کشانی دوستت دارم به پیش خلق گر نتوان حدیث عشق را گفتن درون سینه ی تنگم نهانی دوستت دارم به جرم عشق تو صد زخم کاری برجگر دارم جگر سهل است گر خونم فشانی دوستت دارم چه حاصل از جفا کردن چه سود از مهر ورزیدن مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم دوستت دارم به چشمان تو سوگند

یکی را دوست دارم

یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد

یکی را دوست دارم همون کسی که شب وروز به یادش هستم

ولحظات سرد زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم!

کسی را دوست دارم که میدانم هیچ گاه به او نخواهم رسید

وهیچگاه نمی توانم دستانش را بفشارم!

یکی را دوست دارم، بیشتر از هر کسی،

همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد!

یکی را دوست دارم،که میدانم او دیگر برایم یکی نیست،

او برایم یک دنیاست

یکی را برای همیشه دوست دارم،

کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا!

کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه

از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم

یکی را تا ابد دوست دارم،

کسی که هیچ گاه درد دلم را نفهمید و ندانست که

او در این دنیا تنها کسی است که در دلم نشسته است

یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم،

کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید

و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود

اری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم،

کسی که لحضه ای به پشت سرش

نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم

کسی را دوست دارم که برای من بهترین است،

از بی وفایی هایش که بگذرم

بری من عزیزترین است!

یکی را با همین قلب شکسته ام،

با تمام احساساتم،بی بهانه دوست دارم!

کسی که با وجود این که قلبم راشکست،

اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد!

یکی رادوست دارم

با این که این دوست داشتن دیوانگیست اما.................

من دیوانه وار تنها او را دوست دارم!