امشب به قصه دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
این دٌر همیشه در صدف روزگار نیست
میگویمت ولی تو کجا گوش میکنی !
دستم نمیرسد که در آغوش گیرمت
ای ماه با که دست در آغوش می کنی؟
در ساغر تو چیست که با جرعه نخست
هشیار و مست را همه مدهوش میکنی
گر گوش میکنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش میکنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش میکنی
سایه چو شمع شعله در افکنده ایی به جمع
زین داستان که با لب خاموش میکنی
سلام
خسته نباشی
خیلی زیبا بود لذت بردم
سلام
شمام خسته نباشین.
نظر لطفتون
ممنون که بهم سر زدین.