-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 آبان 1389 21:11
-
اشتباه آقایون نسبت به خانم ها
دوشنبه 17 آبان 1389 01:01
یه خانمی با ماشین خودش تو جاده داشت رانندگی میکرد یه آقایی هم داشت با ماشین خودش تو همون جاده تو باند مخالف رانندگی میکرد وقتی این دو به هم رسیدند خانم شیشه ی ماشینش رو پایین میکشه و خطاب به آقا فریاد میزنه حیووووووووون آقا هم بلافاصله داد میزنه میمووووووون هر دو به راه خود ادامه دادند و آقاهه کلی به خاطر واکنش سریع و...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آبان 1389 14:16
حیف روزایی که بی تو به سر شد٬ حیف شبایی که بی من سحر شد تو بی من تنها من از تو تنهاتر٬ حیف این عمری که تنها هدر شد من سردم٬ تو سردی٬ دل نیمه جونه٬ میسوزه و میسازه درب و داغونه می لرزه حتی با چیک چیک اشکام٬ مثل گنجشکی که زیر بارونه لبهامون لبخند عشقو کم داره٬ دلگیرن روزامون لحظه غم باره دستاتو نذرم کن خیلی محتاجم٬...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 آبان 1389 14:11
بی تو اما عشق بی معناست٬ می دانی؟ دستهایم تا ابد تنهاست٬ می دانی؟ آسمانت را مگیر از من٬ که بعد از تو زیستن یک لحظه هم بی جاست٬ می دانی؟ هر چه می خواهیم٬ آری٬ از همین امروز از همین امروز مال ماست٬ می دانی؟ گرچه من یک عمر٬ همزاد عطش بودم روح تو٬ همسایه دریاست٬ می دانی؟ دوستت دارم... همین! یک راز پنهانی از نگاه ساکتم...
-
شک..
یکشنبه 16 آبان 1389 13:48
دراین بازار نامردی به دنبال چه می گردی؟ نمی یابی نشانی هرگز از عشق و جوانمردی.. برو بگذر از این بازار از این مستی و طنازی .. اگرچون کوه هم باشی دراین دنیا تو می بازی.. کاش هرگز در محبت شک نبود.. تک سوار مهربانی تک نبود.. کاش بر لوحی که برجان دل است .. واژه ی تلخ خیانت حک نبود.. کاش!!!
-
خدایا بیم از آن دارم، مبادا رهگذاری را بیازارم
یکشنبه 16 آبان 1389 13:48
نه از افسانه می ترسم، نه از شیطان نه جنگی با کسی دارم، نه کس با من نه از کفر و نه از ایمان نه از دوزخ، نه از حرمان نه از فردا، نه از مردن نه از پیمانه می خوردن خدا را می شناسم از شما بهتر شما را از خدا بهتر خدا را می شناسم من خدایا بیم از آن دارم مبادا رهگذاری را بیازارم
-
ومن تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم...
یکشنبه 16 آبان 1389 13:44
بعد دیدار تو تو مثل راز پاییزی ومن رنگ زمستانم چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم تو مثل شمعدانی ها پراز رازی و زیبایی ومن در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم تو دریایی ترینی ، آبی وآرام وبی پایان ومن موج گرفتاری اسیر دست طوفانم تو مثل آسمانی مهربان وآبی وشفاف ومن درآرزوی قطره های پاک بارانم نمی دانم چه باید کرد با این...
-
دلم تورو میخواد...
یکشنبه 16 آبان 1389 00:04
دلم کسی را می خواهد که دوستم داشته باشد ... شانه هایش را برای گریستن و سینه اش را برای نهاندن سرم و چشمانش را برای خالی نمودن غم هایم می خواهم دلم کسی را می خواهد که مرا با هر آنچه هستم دوست بدارد . با تمام خوبی ها و بدیهایم با تمام مهربانی ها و نامهربانی هایم دلم کسی را می خواهد که آفتاب مهر را به قلب خسته ام هدیه...
-
با رویای طبیعت هم میتوان زندگی کرد
شنبه 15 آبان 1389 17:56
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 آبان 1389 12:56
خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، ج ز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 آبان 1389 12:54
شبی پرسیدمش با بی قراری به غیر من کسی را دوست داری به چشمش اشک شد از شرم ساری میان گریه هایش گفت آری
-
منتظر نباش
شنبه 15 آبان 1389 12:42
منتظر نباش که شبی بشنوی از این دلبستگی های ساده ، دل بریده ام ! که عزیز بارانی ام را در جاده ای جا گذاشتم یا در آسمان ، به ستاره ی دیگری سلام کردم . توقعی از تو ندارم ، اگر دوست نداری درهمان دامنه ی دور دریا بمان ، هر جور تو راحتی ... باران زده ی من ، همین سوسوی تو از آن سوی پرده ی دوری برای روشن کردن اتاق تنهائیم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 آبان 1389 14:26
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 آبان 1389 18:27
هیچگاه نتوانستم حرف دلم را دردم را برایت بازگو کنم فقط به این دلیل که لحظه با تو بودن برایم با ارزش تر از این بود که با گریه بخواهم قلب نازنینت رو برنجونم من هیچگاه در ذهنم هم تصور اینکه بخواهم ناراحت ببینمت را نداشتم همیشه می گفتم زیباترین زندگی را با او خواهم داشت زیباترین لحظه ها را درکنار هم به نظاره خواهیم نشست...
-
دیشب خون واشک گریه کردم
دوشنبه 10 آبان 1389 11:13
دیشب خون واشک گریه کردم اگه کم کم وبدون خداحافظی می رفتی دردی نبود اگه دعوا می کردم و می رفتی دردی نبود اگه نازتو نمی خریدم و می رفتی دردی نبود اگه بدی می کردم و می رفتی دردی نبود اگه به آینده امیدوارم نمی کردی و می رفتی دردی نبود اگه برام خاطره نمی ذاشتی و میرفتی دردی نبود اگه با هم خوب نبودیم و می رفتی دردی نبود اگه...
-
نامرد
دوشنبه 10 آبان 1389 11:10
خیلی نامردی دنیا .... خیلی نامردی.... تو ازم بهترین ها رو میگیری .... مگه من با تو چه کردم.... مگه من از تو چی خواستم.... مگه تو جز اشک برام چی داشتی.... مگه من جزغصه چی داشتم.... اگه دل خوشیت همینه باشه من صبر میکنم و لی یادت باشه .. یه روز روتو کم می کنم من اینو قول دادم و پاش وا میستم . .
-
من و تو ....
یکشنبه 9 آبان 1389 14:04
دیگران می گویند من و تو ... ما شده ایم ما ، رها از دل خویش تازه تنها شده ایم مردم شهر چنان می نگرند که من و تو گویی عشقی از جنس محبت در خود اندوخته ایم من و تو اما تلخ چشم بر سختی ِ فاصله ها دوخته ایم گویی آوازه ی عشق من و تو در جهان پیچیده گوئیا خوشتر از آواز دو مرغ دل ما هیچکسی در این جهان نشنیده گویی عطر خوش...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 آبان 1389 13:35
من نه آن قدر عزیزم که از یاد نروم نه آن قدر خوبم که کنارت بمانم نه شانه های من برای کسی مهربان است نه محبتی دارم که هدیه ات بدهم پس برو ... تا فراموشــم کنــی !
-
عشق
شنبه 8 آبان 1389 16:25
وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریان خودت را نشان نده هیچ وقت چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگاه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد و به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز **چارلی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 آبان 1389 16:19
حال من دست خودم نیست ، دیگه آروم نمی گیرم دلم از کسی گرفته که میخوام براش بمیرم باز سرنوشت و انتهای آشنایی باز لحظه های غم انگیز جدایی باز لحظه های ناگزیر دل بریدن بازم اول راه و حس تلخ نرسیدن پای دنیای تو موندم ، مثل عاشق های عالم تا منو ببخشی آخر ، تا دلت بسوزه کم کم مثل آینه رو به رومه ، حس با تو بودن من دارم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 آبان 1389 16:12
-
قسمت نشد
شنبه 8 آبان 1389 16:11
قسمت نشد تا در کنار هم بمانیم قسمت نشد تا در هوای هم بمیریم تا سرنوشت ما جدایی را رقم زد ای یار عاشق از جدایی ناگزیرم قسمت نشد غمگین ترین آواز خود را در خلوت معصوم چشمانت بخوانم فرصت نشد غمگین ترین آواز خود را در خلوت معصوم چشمانت بخوانم صد سوز تنها مانده در سازم که یک شب با گریه در چشمان گریانت بخوانم آیینه ام چین...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 آبان 1389 12:00
می آیی..عاشق میکنی محو میشوی. تافراموشت میکنم دوباره می آیی تازه می کنی خاطراتت را ومحو میشوی... به راستی که سراب از تو با ثبات تر است
-
نگاه آخر
چهارشنبه 5 آبان 1389 13:16
دیروز که با تو وداع کردم در خود مردم. دیروز که به آشیانه ات رفتی من تنهای تنها در کلبه خود ماندم. دیروز که نگاه آخر را تبسم بخشیدیم من همانند کودکی گریستم. دیروز که گریستم به خاطر تنهایی و فراق امروز بود. زیبای من،دیروز نگاهت ، کلامت و لبخندت همگی به یاد ماندنی بود. به یاد همگی آنها زنده ام و قلبم می تپد. قلبی که...
-
عاشق تر
چهارشنبه 5 آبان 1389 12:59
عاشق عاشق تر نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق @@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@ امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی...
-
تو مرا می فهمی
سهشنبه 4 آبان 1389 13:50
تو مرا می فهمی من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه یک انسان است تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی
-
بدتر شد
سهشنبه 4 آبان 1389 13:35
هرچه کردم نشدم از تو جدا، بدتر شد گفته بودم بزنم قید تو را، بدتر شد مثلا خواستم این بار موقر باشم و به جای "تو" بگویم که "شما"، بدتر شد آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد گفته بودی نزنم حرف دلم را به...
-
اولین سلام
جمعه 30 مهر 1389 15:12
به نام نامی یزدان امروز ۳۰مهر۱۳۸۹هست . مصادف است با.... تشریف بیارید؟؟؟!!! البته اگه چند دقیقه تامل کنید متوجه میشید اینجا چه خبره !!! بله درست حدس زدید تولده ، اما تولد کی؟ تولد داداشی؟؟؟ تولد من؟؟؟ نــــــــــــه !!! ۳۰مهر، تولد یک سالگی وبلاگ عزیزمه!!! " سرزمین کوچکم " تولدت مبارک . و اما حالا نوبت کیک...
-
عاشقانه
چهارشنبه 28 مهر 1389 19:05
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 مهر 1389 15:02