آغوش من فقط اندازه ی تو جا دارد و بس
دوست داشتنت در تک تک رگ های بدنم مثل خون جاریست
خواستنت همه پوست و استخوانم شده
من بلد نیستم دوستت نداشته باشم
بلد نیستم حرف دلم را بهت نگم
حتی بلد نیستم نخندم وقتی باهاتم
حتی بلد نیستم دیونه ت نشم وقتی با چشمات دلبری میکنی
من هیچ کاری بلد نیستم
جز دوست داشتن تو