عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

عزیز

وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه

گفت

گفت: می خواهـــــــــم برایت یک یادگــــــاری بنویسم

گفتم کجـــــــــا؟ گفت بر روی قلــــــــبت

گفتم: مگــر می توانی گفت:آری، سخت نیست ،آسان است

گفتم: باشد بنویس تا همیشـــه یادگاری بماند

دیدم خنجری برداشت، گفتم: این چیست؟ گفت: حییسسسس

گفتم :بنویس، دیگر چــــــــــــرا معـطلی؟

خنجر را برداشت و با تیزی خنجر،بر روی قلــــبم نوشت:

دوســــــــــــــــــــتت دارم

اکــــــــنون او رفــــــــــــــــــــــته ،

اما هنوز زخـــم خنجرش یادگاری بر روی قلبم مانده اسـت

نظرات 1 + ارسال نظر
صارم شنبه 8 خرداد 1389 ساعت 09:03 ب.ظ http://ash-simorgh.blogsky.com/


از خاکم ، نه از بادم ، نه در بندم ، نه آزادم نه من لیلاترین مجنون ، نه شیرینم ، نه فرهادم نه از آتش نه از برگم نه از کوهم نه از سنگم فقط مثل تو مسکینم ، فقط مثل تو دلتنگم

سلام خوب هستید ممنونم که به وب من سرزدید
امیدوارم هیچ وقت دلتنگ نباشید
قربان شما
فعلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد