برمزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟
زنده راتازنده است باید به فریادش رسید
ورنه برسنگ مزارش اب پاشیدن چه سود؟
گرنرفتی خانه اش تازنده بود
خانه ی صاحب عزا تاصبح خوابیدن چه سود؟
گرنپرسی حال من تازنده ام
بعد مرگم اشک ونالیدن چه سود؟
زنده را درزندگی قدرش بدان
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود؟
ساکت نمون همیشه نازنینم
بهش بگو یه روز عزیزت بودم
دلت واسه اشکای من نسوزه
بهش بگو من همه چیزت بودم
چی شدچرا دستات داره میلرزه
نترس نمیزارم ازت جداشه
بهش بگو عاشق چشمام بودی
بزار اونم وارد ماجرا شه
بهش بگو یه روز بهم میگفتی
یه لحظه بی من بمونی میمیری
بگو دوسم داشتی به قدر دنیا
وقتی که دستاشو میخوای بگیری
اگه برات سخته بزار من بگم
میخوام بشه مثل خودم دیوونه
اونوقت لیاقت چشاتو داره
اگه بدونه وباهات بمونه
حتی اگه بشکنی پیش چشمام
توی دلم همیشه سربلندی
به حرمت روزای عاشقانم
خوشحالم از اینکه داری میخندی
یه روز شدی تموم هرچه هستی
بی هوا اومدی به دل نشستی
عیبی نداره خوب من بگذریم
هرچی که ساختی خودتم شکستی
فقط همیشه یادت بمونه که به قیمت نشکستن خودت منو بدجور شکستی
امیدوارم یه روز یکی همین نشونه ای که از من به همه میدی از عزیزترین کست واست بیاره تا ببینم چه حالی میشی...
در تمام کشورها برای اینکه عاشق و معشوق بتوانند احساسات خود را به یکدیگر منتقل کنند از راههای زیادی استفاده می کنند با صحبت کردن ، نامه نوشتن ، نگاه کردن .... اما معمولترین روش استفاده از گل است .خود واژه ی گل سمبل عاشقی می باشد .
اما بد نیست با نشانه های تمام گل ها قدری آشنا بشویدتا اگر موقعی خواستید احساس خود را به عاشق یا معشوق خود عرضه کنید بدانید تا چه گلی را هدیه کنید یا گلی را که هدیه گرفته اید چه معنا و مفهومی دارد:
|
رویاها
موفقیت ها
شانس
سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند
زمان
گفتار
موقعیت
سه چیز در زندگی انسان را خراب می کنند
الکل
غرور
عصبانیت
سه چیز انسانها را می سازند
کار سخت
صمیمیت
تعهد
سه چیز در زندگی بسیار ارزشمند هستند
عشق
اعتماد به نفس
دوستان
سه چیز در زندگی که هرگز نباید از بین بروند
آرامش
امید
صداقت
و چه زیبا این سه چیز مهم در زندگی از دیدگاه دکتر
علی شریعتی بیان شده
به سه چیز هرگز تکیه نکن
غرور
دروغ
عشق
انسان با غرور می تازد
با دروغ می بازد
و با عشق می میرد
خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است
تجربه از دیروز
استفاده از امروز
امید به فردا
تباهی زندگی ما نیز بر سه اصل است
حسرت دیروز
اتلاف امروز
ترس از فردا
تو که راهتو جدا کردی چجوری عاشقم بودی
تو گفتی با منی اما یه حلقه توی دستاته
که قبل از تو به من میگه یه عشق دیگه دنیاته
یه عاشق توی این خونه ست که میره رو به نابودی
ولی با گریه میبخشه تورو که عاشقش بودی
تو دل کندی ولی عطرت هنوزم مونده تو جونم
تموم لحظه ها را من بدون تو یه دیــــــــوونم
دارم میمیرم از غصه ولی قلب تو غمگین نیست
نگو نفرین کنم وقتی عاشق اهل نفرین نیست
کسی که عاشقش بودی بهت میگه خداحافظ
دعام پشت و پناه تو.بــــــــــرو دیگه خداحافظ
دلم عجیب هوای دیدنت را کرده است ، دستانم را کمی کنار می زنم و از لا به لای
انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ، چیز زیادی نیست و از من
نیز چیزی نمانده است جز آیینه زلالی که از آن گله دارم که چرا حقیقت زندگی رااز
من پنهان کرد... !؟ و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های عمر کوتاه من ، چقدبی
کس و تنها ماندی ! جواب صفحه های سفیدت را چه دهم که من نیز بی وفایی را از
می دانم دلت آنقدر بزرگ و دریایی است که مرهم زخم های بی کس ام باقی بمانی
و یک امشب دیگر را با من تا سحرگاهان همنوا شوی.
به سراغت نیامدم چون روح باران زده شیدای روزهای آشنایی گرفتار تگرگی بی
ببینی که آسمان چه بی قرار و معصومانه اشک می ریخت و تن سرد مرا نوازش
از تو نیز به خاطر دو رنگ بودنت شکوه ای ندارم ، چون دیگر دنیا برای من بی
رنگ است!
و اما باز هم توای حریم پاک و بی آلایشم!می خواهم ترکت کنم و هیچ گاه به سوی
صفحه های قلم خورده ای که خود بر رویت حک کردم ، باز نگردم . شاید اینگونه
مجبور نباشی دستهای سفیدت را به زیر چکه های دلتنگی ام بگیری و له شوی و
صندوقچه ای را مهر می کند و زمزمه ای در زیر لب دارد . نوایش ضعیف نیست
اما هیچ کس نمی تواند بفهمد او چه می گفت و دیگر نمی گوید...
یوسف تو اگر شوی زلیخا نشوم / مجنون هم اگر شوی تو / لیلا نشوم !
یک بار فقط یک بار آدم باش !! نامردم اگر دوباره حوا نشوم !!
هنگام رکوع خود نگین بخشیدی
آب از دل چاه بر زمین بخشیدی
جان در طبق عشق نهادی یکشب
آن را به محمد امین بخشیدی
دردانه روزگار مولای شماست
آن مرد ترین سوار مولای شماست
در مدرسه عشق سرافرازانید
چون صاحب ذوالفقار مولای شماست
داماد پیمبری همین ما را بس
تو فاتح خیبری همین ما را بس
از تشنگی روز جزا باکی نیست
چون ساقی کوثری همین ما را بس
کوتاهقدترین زن جهان پس از ثبت نام خود در کتاب رکوردهای جهانی گینس از آرزویهای خود سخن گفت.
هاتیجه کوجامان که وزنش اندکی بیش از یک نوزاد تازه متولد شده است، به عنوان کوتاهقدترین زن جهان دست یافت.
این زن 21 ساله که قدش 28 اینچ است، در اینباره میگوید: دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشتم، زیرا همکلاسیهایم در مدرسه به خاطر قدم مرا مورد تمسخر قرار میدادند.
اما من هماکنون به خاطر این مسئله مشهور شدهام و از این بابت خوشحالم. آرزو دارم بتوانم به سراسر جهان سفر کنم و با افراد زیادی از جمله بلندقدترین فرد دنیا ملاقات داشته باشم.
وی ادامه میدهد:خداوند مرا اینگونه خلق کرده و من به این وضعیت افتخار میکنم.